نقل کرده اند که...
جنید بغدادی مریدی داشت که اورا از همه عزیز تر می داشت...
دیگر ان مریدان را به غیرت امد...
شیخ به فراست بدانست
گفت:ادب و فهم او از همه زیادت است ما را نظر بر ان است امتحان
می کنیم تا شما را معلوم شود...
فرمود تا بیست مرغ اورند وگفت:هر مریدی را یکی بردارید وجایی که کس شما را نبیند
بکشید وبیاورید...
همه برفتند و بکشتند و باز امدند الا ان مرید که مرغ را زنده نزد شیخ باز اورد....
شیخ پرسید:چرا نکشتی؟
گفت از انکه شیخ فرموده بود که جایی که کس نبیند
و من هرجا میرفتم حق تعالی می دید...
جنید گفت:دیدید که فهم او چگونه است...
نظرات شما عزیزان: